فرهنگی




mohsen-4

 

بدون مقدمه بگویم؛ محسن یک الگوی کم نظیر از شجاعت، جسارت و مداومت برای رسیدن به خواسته هایی است که دور و حتی ناممکن به نظر می آید. این را همیشه می دانستم اما هرچه زمان می گذرد و من با گوشه های بیشتری از زندگی محسن آشنا می شوم، درمی یابم که او به راستی انسان عجیبی است؛ کسی که می تواند از هیچ، همه چیز بسازد. محسن همین کار را با خودش و زندگی اش کرده است: مشکل حرکتی او در نگاه سطحی و قالبی بیشتر آدم ها، هیچی” است که ممکن نیست راه به جایی ببرد اما محسن سال های سال است که از شرایط سخت جسمانی اش گذشته و راهی را طی کرده است که گاه فراتر از راه افراد غیرمعلول به نظر می رسد.

محسن در مدارس دانش آموزان غیرمعلول درس خواند. دشواری تحصیل در کنار دانش آموزانی که معلولیتی ندارند و از یک حرکت غیرعادی، موضوعی برای تفریح در طول سال تحصیلی می سازند، محسن را وادار نکرد که از خیر درس خواندن بگذرد. تمسخرها را تاب آورد، اهانت های کودکانه ی همکلاسی ها و باورنداشتن های بزرگانه ی بعضی از معلمان را به جان خرید و ادامه داد. حتی روز اول مهر که سرایدار مدرسه جلوی محسن را گرفت، چون فکر می کرد این پسر سرگردان، اشتباهی وارد مدرسه شده، محسن کم نیاورد؛ تلاش کرد برایش توضیح دهد که ثبت نام کرده است. او به خانه برنگشت.

محسن ادامه داد؛ تا دانشگاه، کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی. در کنار تحصیل، شعر هم می گفت؛ ادامه ی همان قریحه ی ادبی که از کودکی داشت و باعث شد دوستانی در مدرسه دور خود جمع کند و گروهی ادبی را تشکیل دهد از همان پسرک هایی که ابتدا باورش نداشتند اما طولی نکشید پی بردند که در محسن هوش و استعدادی هست بالاتر از همه ی آنها. محسن همکاری با رومه اطلاعات را از اوایل دهه ۸۰ شروع کرد و بعد با رومه های دیگرهم ادامه داد. چندین جایزه از جشنواره های مطبوعاتی گرفت. پارسال هم در کنکور کارشناسی ارشد قبول شد تا رکورد دیگری در موفقیت های علمی اش ثبت کند.

و حالا … محسن داماد شده است. محسن حسینی طه، دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، نویسنده، شاعر. پسری تیزهوش که سال های سال است با نگاه غریبه ی جامعه به او، با احساس ترحم مردمی که اطرافش زندگی می کنند، و با فکر ناتوان دانستن اش می جنگد، همراه خواهر و پدر و مادری که همه ی عمرشان را گذاشتند برای پیشرفت او. محسن به سختی راه می رود و بادشواری حرف می زند. معلولیت جسمی، بر او برچسب ناتوانی” زده؛ درحالی که او باهوش و اهل قلم است. محسن و خانواده اش سال های زیادی است درحال مبارزه ای صبورانه با جامعه ای هستند که معلولیت را مساوی ناتوانی و ترحم می داند.

شب عروسی است. مادر محسن می گوید: «چند روز است فکر می کنم نکند در خواب و خیال باشم؟ به همسرم گفتم یعنی من بیدارم؟ همیشه خیال می کردم می میرم و عروسی پسرم را نمی بینم…» در صورتش، رد رنج های گذشته پیداست؛ روزهای بغل زدن محسن برای رساندنش به مدرسه؛ کنار او نشستن سر کلاس تا کودکش که به زحمت مداد به دست می گیرد، از املاء معلم عقب نماند؛ لحظه هایی که بغض گلویش را می فشارد از نگاه های غریبه ی شهری که البته می خواهد مادر را همراهی کند اما نمی تواند و ناخواسته، ناخن به زخمش می کشد؛ لحظه ی پیشنهاد دلسوزانه ی همسایه: «این بچه معلول است، مدرسه می خواهد چکار؟ بگذار توی خانه بماند!». اشک هایی که فقط از جنس نگرانی مادرانه نیست؛ درهر قطره اش رنجی است و آرزویی که به محال می زند: «خدایا، ممکن است ببینم پسرم خوشبخت شده؟ مستقل شده؟»

و امشب، شب رسیدن به همان آرزوهاست. پدرمحسن می گوید: «کسی نمی داند چه کشیدیم تا محسن را به اینجا رساندیم… امشب به آرزوی زندگی ام رسیدم.» پدری که نه فقط مسئول تامین معاش خانواده بود، بلکه می بایست بار اثبات توانایی های پسرش در جامعه ای ناآگاه را هم به دوش بکشد و همپای او شود از این اداره به آن اداره، برای اینکه یک مسئول را متقاعد کند که: «پسرم فقط معلولیت جسمی دارد، مشکل ذهنی ندارد، تیزهوش هم هست و می تواند و باید، مثل همه ی بچه ها، از امکانات برخوردار باشد.»

پشت سر محسن و موفقیت های او، یک خواهر دلسوز هم هست که از اوان کودکی، آموخت که باید به خاطر داشتن برادری که مشکل جسمی دارد و نیازمند توجه و کمک بیشتر پدر و مادر است، خاموش و بی توقع بماند و گاه اگر توجهی که حق اوست، دریغ می شود، شکیبایی پیشه کند و نخواهد. و عجب کلمه ای است این واژه ی «شکیبایی» در خانواده ی حسینی طه. از پدر تا پسر، از مادر تا دختر، همگی صبورند و صبور. باشکوه است شبی چون شب عروسی که میوه ی شیرین این صبر دراز چیده می شود. به قول سهراب، «و عشق تنها عشق، مرا رساند به امکان یک پرنده شدن…» حالا عشقی که لازمه اش شکیبایی است، خانواده ی حسینی طه را به ممکن شدن آنچه ناممکن به نظر می رسید، رسانده است.

محسن امشب در لباس دامادی، کنار معصومه، عروس دوست داشتنی اش نشسته و برق شادی در چشم های معصومش پیداست. معصومه هم اندک معلولیت جسمی دارد، مثل همسرش اهل نوشتن است و کتابی با عنوان گاهی صورتم خیس می شود” منتشر کرده که مجموعه ای از دل نوشته های جذاب اوست. معصومه دستی هم در هنر عکاسی و مونتاژ دارد. او نیز زن صبوری به نظر می رسد که می تواند از عهده ی مدیریت نه ی خانه برآید.

امشب شب خوبی برای اهالی انجمن باور هم هست؛ چراکه عروس و داماد هردو باوری اند. باور افراد دارای معلولیت را دورهم جمع کرده و فرصت های ارزشمندی برای باورکردن توانمندی هایشان به عنوان افراد معلول، تسلیم نشدن مقابل باورهای کلیشه ای و تلاش برای ساختن و اشاعه ی باورهای جدید، دراختیار اعضایش گذاشته است. تعدادی از اعضای باور به جشن عروسی محسن آمده اند تا در خاطرات این شب به یادماندنی، سهیم باشند.



یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم

لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،… رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن

روزهایت رنگارنگ

فرا رسیدن سال نو را به شما تبریک عرض می کنم و سال خوب و خوشی را برایتان آرزومنم

سال نو مبارک

از کوچه ها بوی آمدن می شنوم؛ بوی خستگی مهربانی که به سمت خانه می آید و دست هایش عطر نان و عشق دارند. بوی پیراهن پدر می آید. چشم های خانه روشن! تمام پنجره باز شده اند تا رسیدنش را از دور ببینم و به سمت آمدنش به پا خیزم. سلام پدر! خستگی هایت را به من بده. بگذار سراپایت را از غبار پاک کنم و بارهای سنگینت را از دوش بگیرم. خوش آمدی، بنشین، بنشین که خانه چشم به راه قدم های خسته تو بوده. بنشین که من دلواپس بازگشت شبانه ات بوده ام. بنشین که با بودن تو تمام هراس هایم از خانه می گریزند و ستون های زندگی محکم تر می شوند. با تو هیچ دلهره شومی بر روزگارمان سایه ندارد. هیچ تهدید بیگانه ای هستی مان را نمی آزارد. تو اعتماد خانه ای؛ اعتماد من به خویش، به روزگار، دل خوشی لحظه های بودنم و تو اعتبار زندگانی ام هستی.

پدر! لقمه از سفره غیرت تو برمی چینم و نان خوش دلی از بزم نفس های گرم تو می خورم. من هستم ازآن رو که تو هستی. بودنم مدیون حضور توست. اگر در این روزگار پرفتنه آسوده خاطر و مطمئن گام برمی دارم، اگر شب را به صبح و صبح را به شب می برم و از هیچ حادثه ای نمی هراسم، هفت پشت لحظه هایم، به غیرت و قدرت تو محکم است. لحظه ای اگر تو نباشی، سقف خانه و سقف های روزگار بر سرم آوار خواهد شد. تکیه گاه همه گریه ها و خنده های من کوهسار شانه های توست.

کودک که بودم، تو دست های ناتوانم را در دست گرفتی. مرا بلند کردی و جاده را پیش پایم نهادی و پا به پای خویش مرا بردی. در پناه شانه هایت تمام راه ها را رفتم. شب و روز تن به هم می سپردند و سختی ها به پیشوازم می آمدند و تو همه را دور می کردی. هرگز نترسیدم. هرگز دلواپس نبودم؛ زیرا تو مرا در پناه شانه های امنت گرفته بودی. دلواپسی ها، همه از آن تو بوده و هست، حتی امروز که کودکی ام را سال هاست فراموش کرده ام، حتی امروز که به قد و قامت، شبیه توام. هنوز من آسوده ام و تو در اضطرابی. هنوز لحظه های آینده مرا نگرانی و برای خاطر من قرار و آسایش نداری. خواب خوش همیشه از آنِ من بوده و خستگی همیشه سهم تو. رؤیاهای شیرین همواره نصیب من بوده و محقَّق کردن این رؤیاها باری به دوش زحمت کش تو.

شناسنامه ام را از تو به ارث برده ام. نامی که به آن تکیه دارم نام توست، پدر! مرا با تو می شناسند، با نام تو، به جرئتِ استواری ات و خستگی ناپذیری مردانه ات. برای خاطر آن چشم های بی خواب و آن قدم های محکم هرگز از پای ننشسته، برای خاطر آن قامت خسته و آن سینه صبور است که من سربلند و آبرومند در کوچه های زندگی می دوم و راه درست را می یابم.

هنوز هم کودکم پدر! رو به روی مهر پدرانه ات. هنوز هم کوچکم، پیش روی بزرگی روحت. هنوز و همچنان مرا در پناه نام شکست ناپذیرت بگیر و روزگارم را تداوم بخش. بگذار پینه از دستانت و گره از پیشانی ات بردارم. بگذار بوی خستگی را از پیراهنت بربایم و قامتت را در آغوش سپاس خویش بگیرم. تو لحظه لحظه پیرتر شدی تا جوانی من بر خویش ببالد، من اما هنوز کودکم. مرا بر زانوان مهرت بنشان و تربیت کن. نزد تو هنوز هیچ نمی دانم. هنوز هم سرد و گرم روزگار را کسی بهتر از تو نمی شناسد.

شعر

بابای تموم بچه های دنیا

سودابه مهیجی

بابای تموم بچه های دنیا!

که تو دستات نون و خرمای شبونه س!

یتیما تنگه برای تو دلاشون

واسه دیدنت گرسنگی بهونه س!

دوباره شب شده بچه های دنیا

دلشون لالایی های تو رو می خواد

دلشون قصه می خواد یه قصه خوب

دلشون بازم صدای تو رو می خواد

بیا در بزن تموم خونه ها رو

آغوش مهربون و گرمتو وا کن

پای گهواره های یتیم و تنها

بمون و هی گریه های بی صدا کن

همه دنیا توی آغوش سبزت

جا می شه بابای یکتا و نمونه

تو که باشی هیچ کسی یتیم نمی شه

تو که باشی هیچ کی بی کس نمی مونه

کوتاه و گویا

* هر کجا که می روی، پا بر جای پای تو می گذارم تا زمین نخورم.

* عطر نان را دوست می دارم که مثل بوی دست های توست.

* خستگی های سالیانت را کجا به در خواهی کرد؟ کاش اندکی جای من و تو عوض شود پدر!

* خانه امن و آسایش فرزند، در پناه بازوان معتمد پدر است.

* هر مردی که پدر می شود، به شمار کوه های زمین می افزاید.

* تا پدر هست، هیچ دست اهریمنی تیشه به ریشه زندگانی ام نخواهد زد.

* هر بار که بر زمین می افتم، پندی از پندهای تو را فراموش کرده ام پدر!

* روزی که نام پدر را دارد، روز شکرگزاری من برای تمام ثروت های لایزالی است که دارم.

* تمام پشتوانه فرزندان خاک، پینه دست پدران است.

* پدر مظهر اقتدار و غیرت خداوند است.

* مهر پدر، همان عطوفت مادر است که پیراهن قدرت و تحکم پوشیده.

* انسان در میان قلب مادر به آ رامش می رسد و با بازوان پدر، خویشتن را حمایت می کند.

درخشش نور حق در جمال علی(ع)، بر دیدگان دوستداران او تهنیت باد!

علی(ع) اقیانوسی است که کرانه اش، سراسر هستی است.

سیزده رجب، میلاد فرخنده گوهر درخشان ولایت در صدف کعبه، مبارک باد!

تابش خورشید امامت، عطیه الهی، نور دیده ها و دیدگان، بر شیعیان تهنیت باد!

ولادت زمزم زلال عترت، چشمه سار عبودیت و مشعل فروزان راه رسالت، بر انسان های آزاده و رهروان پاک نهادش مبارک باد!

زادروز مظهر بندگی، مردانگی، شجاعت، سرافرازی و عدالت، علی(ع)، خجسته باد!

شکوفایی غنچه های عشق و نور، نشانه بزرگ خدا، مظهر نام های نیکوی خداوند، نقطه پرگار آفرینش، قطب عالم امکان و مظهر حق در منظر بشر، فرخنده باد!

طلوع جمال کعبه، زینتِ رجب و مکّی ترین آیه خداوند، مبارک باد!

میلاد پرورده دامان نبوت، پرفروغ ترین اختر سپهر امامت، نور هدایت و آیینه ایزدنما، علیِ مرتضا، گرامی باد!


امام محمدتقی یا مشهور به امام جواد فرزند امام رضا بوده و امام نهم شیعیان می باشد، ایشان در 25 سالگی به شهادت رسیدند و در کاظمین دفن شده است

 

اختلاف زیادی در مورد علت شهادت ایشان وجود دارد که اصلی ترینش مسمومیت با آب انگور می باشد، در این مطلب گلچین متن تبریک میلاد امام جواد با عکس آماده شده است

 

مظهر اسماء رب العالمیـن

هست در عالم جواد العارفیـن

هست در حسن و ملاحت بی نظیر

آسمان وحی را باشد بشیر

 

میلاد امام جواد (ع) مبارک باد

 

عکس نوشته تبریک ولادت امام جواد

عکس تبریک ولادت امام جواد با متن های قشنگ

 

ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی

ای دادرس روز معاد ادکنی

ای گشته زفرط جود و احسان و عطا

مشهور و ملقب به جواد ادرکنی

 

تولد امام جواد (ع) برشما مبارک باد

 

متن تبریک میلاد امام جواد

عکس تبریک ولادت امام جواد با متن های قشنگ

 

هر کس به زمانه سر سپارد به جواد

کار دو جهان وا بگذارد به جواد

از ساحت ثامن الحجج فیض برد

از بسکه رضا علاقه دارد به جواد

 

میلاد امام جواد علیه السلام مبارک باد

 

عکس تبریک ولادت امام محمد تقی

عکس نوشته تبریک ولادت امام جواد

 

تو جوادی و ما گدای توئیم

هر چه هستیم خاک پای توئیم

لطف تو، عجز ما، بود معلوم

هر دو هستیم لازم و موم

 

میلاد امام جواد (ع) مبارک باد

 

عکس تبریک ولادت امام جواد

عکس تبریک ولادت امام جواد

 

حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد

لوح دل آیینه ی غیب و شهودت یا جواد

مدح تو گفته خداوند ودودت یا جواد

ای ز وهم خلق، بالا تر حدودت یا جواد

 

میلاد امام محمد تقی (ع) مبارک باد

 

کارت پستال ولادت امام جواد مبارک

عکس تبریک ولادت امام جواد

 

از شبستان ولایت قمرى پیدا شد

از گلستان هدایت ثمرى پیدا شد

بحر موّاج کرم آمده در جوش و خروش

که ز دریاى عنایت گهرى پیدا شد

 

ولادت امام محمد تقی (ع) مبارک

 

عکس پروفایل ولادت امام جواد علیه السلام

عکس تبریک ولادت امام محمد تقی

 

مظهر اسماء رب العالمیـن

هست در عالم جواد العارفیـن

هست در حسن و ملاحت بی نظیر

آسمان وحی را باشد بشیر

 

میلاد با سعادت امام جوادالائمه مبارک باد

 

پروفایل میلاد امام جواد مبارک

عکس تبریک ولادت امام محمد تقی با پیام های قشنگ

 

خوش باش که قلب شیعه شاد است امشب

کار همه بر وفق مراد است امشب

درهاى بهشت آرزو باز شده است

چون شام ولادت جواد است امشب

 

تولد امام جواد مبارک باد


شهادت امام علی النقی ع تسلیت باد

امشب که زمین و آسمان می گرید
از بهر غریب سامرا می گرید
جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب امان می گرید
شهادت مظلومانه دهمین اختر آسمان امامت و ولایت
مشعل فروزان هدایت ،‌یا رو راهنمای امت ، کتاب
علم و زهد و حکمت ، ابن الجواد ، حضرت امام علی نقی ،
امام هادی سلام الله علیه بر شیعیان تسلیت باد.


مامان مهربانم، آهنگ صدایت، زیباترین ترانه زندگی‌ام، نفس هایت، تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم شد. روزت مبارک.

کارت پستال عاشقانه مادرعکس نوشته مادر

مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که

تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد

و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است،

مادرم تو را عاشقانه دوست دارم

و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم

مادر

متن روز مادر

وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک

مادر

عکس روز مادر

مادر است چشم و چـــــراغ زندگی مادر است سرچشــــــمه آزادگی

مادر است تصویر عشق و عاشقان مادر است نقـــــــــش بلند جاودان

مادر است مقصــود هست و بود ما مادر است بالاترین موجــــــــودِ ما

مادر است آمـــــــــــــوزگار معرفت مادر است یک عالمـــی از موهبت

مادر است در مهــــــربانی بی مثل مادر است مهــر و وفایش یک بغل

 

مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد.



مادر تو تمام شادی هایت را به من بخشیدی و غمهایت را در خود فرو ریخته ای، تا نفس دارم و بعد از مرگ نیز روحم فراموشت نخواهد کرد. ای خدای بزرگ! به من توانائی بده هرگز از پله های غرور بالا نروم و لحظات شادم را در کنارش باشم. کمک کن قلب رئوف و قشنگ این فرشته زمینی ات را هرگز نلرزانم و آسمان آرزوهایش را خراب نکنم. روزت مبارک

 

مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.
روز مادر

روز مادر

شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.

مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.

ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر.

تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است.

… مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم

 

گرامیداشت روز مادر، گرامیداشت فرشته ای آسمانی است که خداوند به هر انسانی در روی زمین یکی از آنها را هدیه داده است، فقط و فقط یکی که هیچ جایگزینی ندارد. فرشته مهربان زندگی من، روزت مبارک.

 

روز مادر

متن روز مادر

دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز توست ، تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با نام تو نوشته امو همیشه تورا می ستایم.

 

مادر

کارت پستال تبریک روز مادر


عکس و متن مخصوص روز مادر

عکس های ویژه قدردانی روز مادر

عکس نوشته روز مادر

عکس و متن مخصوص روز مادر

روز مادر
عکس و متن مخصوص روز مادر عکس و متن مخصوص روز مادر

تصاویر روز مادر

عکس و متن مخصوص روز مادر عکس و متن مخصوص روز مادر

به سلامتی همه مادرا

عکس و متن مخصوص روز مادر

مادر زحمت کش و دوست داشتنی

عکس و متن مخصوص روز مادر

عشقم مادرم

عکس و متن مخصوص روز مادر


عکس و متن مخصوص روز مادر عکس و متن مخصوص روز مادر عکس و متن مخصوص روز مادر




سیزدهم فروردین ماه هر سال، روز پایان جشن های نوروزی است. در این روز، مردم بنا بر سنتی فرهنگی، از خانه ها بیرون می آیند و به دشت و صحرا و باغ می روند تا آخرین روز عید را در طبیعت، ودر کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمه ها و جویبارها بگذرانند. این روز زیبا را، «روز طبیعت» نام گذاری کرده اند؛ روزی که باید در کنار بهره مندی از طبیعت زیبا و آب و هوای نیکو، بکوشیم آن را به زباله دانی همگانی تبدیل نسازیم و به همه نشان دهیم که «روز طبیعت» فقط یک شعار نیست؛ بلکه نشانه شعور بالای مردمی است که می خواهند سال های سال از این طبیعت زیبا بهره مند گردند.

بهانه ای برای با هم بودن

در این عصر جدید که همه جا را آلودگی های مختلف پر کرده، و ماشین و دود و سر و صدا همه جا هست، مردمان به دنبال لحظه ای برای آرامش و بهانه ای برای دیدن همدیگر و با هم بودن هستند. شاید سیزدهم نوروز، تنها یک بهانه است؛ بهانه ای برای آشتی با طبیعت و به یاد زلالی آب، استواری کوه، و چشم نوازی درخت افتادن. از صبح زود، هر چند خانواده را می بینی که به خارج شهر می روند. در آن جا، خانواده ها با شور و نشاط و دسته دسته، در کنار آب و سبزه یا زیر درختان بساط خود را می گسترانند. بچه ها بازی می کنند، مادران مشغول پخت و پز می شوند و پدرها هم از همه جا صحبت می کنند و در یک کلام، همگی روز خوشی را پشت سر می گذارند.

فرهنگ سازی

فرهنگ احترام به طبیعت را باید از کودکی آموخت و در بزرگسالی به کوچک ترها آموزش داد. «روز طبیعت»، فرصت بسیار مناسبی است تا این درس بزرگ را به فرزندان دلبندمان بیاموزیم. آن ها باید بدانند که طبیعت زیبای سرزمینمان ایران، خانه بزرگ تر همه ما به شمار می آید و ضرر آسیب رساندن به درختان و سبزه زارها، ابتدا به خودمان برمی گردد. اگر کودکان یاد بگیرند که درختان، ریه های تنفسی زمین هستند و بدون آن ها، حیات روی زمین رو به نابودی می رود، هیچ گاه به از بین رفتن طبیعت شگفت انگیز کشورمان راضی نخواهند شد. کودکان امروز، پدران و مادران فردای این سرزمین اند و با این فرهنگ سازی درست، می توان عشق به طبیعت را در دل آن ها کاشت.

رستاخیز طبیعت

باید طبیعت را گرامی داشت؛ زیرا بهترین هدیه از طرف خداوندگار عالم، به بندگان است و هیچ کس نمی تواند آن ها را شماره کند و شکرش را به جا آورد؛ چنانکه سعدی می فرماید:

از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید

بهار، رستاخیز طبیعت، زندگی ساز، دشمن مرگ و وسیله ای برای برانگیختن و بسیج مردم از نواست. در زیبایی های طبیعت، می توان عشق و زندگی را جستجو کرد. دوباره زیستن را با بهارش، دوباره سرودن را با قناری هایش و دوباره به منزل رسیدن را با آبشارهایش آغاز نمود. می توان از بلبل و گل، عشق و دلدادگی آموخت؛ با شبنم سحرگاهان، اشک ناامیدی را فراموش کرد؛ از شکوفه هایش لبخند آموخت؛ با امواج دریا، راز دل گفت؛ و زیبایی واقعی را با عکس مهتاب، در آب دید. ما همه به طبیعت زیبا، دست نخورده، شگفت و بی پایان ایران عزیزمان بدهکاریم.

طبیعت در کلام معصومان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع ننموده و زراعت و کشاورزی را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمی دانید، شاید در آینده به آن نیازمند شوید».

حضرت علی علیه السلام فرمود: «نگاه کردن به سبزه، موجب شادابی است».

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «زندگی با سه چیز خوش است: هوای پاک، آب فراوان و گوارا، و زمین نرم و آماده کشاورزی».

حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود: «سه چیز به دیده روشنی می بخشد: نگاه به سبزه، نگاه به آب روان، و نگاه به صورت زیبا».

طبیعت در کلام مقام معظم رهبری

اهمیت درخت و گیاه

مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه ای، با اشاره به این که هر سال درختکاری می کنند و به کاشت درخت می پردازند، درباره اهمیت درخت، این سبزینه حیات می فرمایند: «درخت، مظهر حیات در طبیعتی است که ما آن را با نگاه عامیانه، بی جان می پنداریم». ایشان سپس ادامه می دهند: «درخت و گیاه، تا کنون تنها راهروهایی هستند که انسان از طریق آن ها، توانسته به منابع عظیم و متنوع غذایی در زیر خاک دسترسی پیدا کند. . اگر گیاه نباشد، انسان نیست. اگر گیاه نباشد، حیوان نیست. با توجه به چرخه پیچیده طبیعت و تأثیر متقابل آب و هوا و خاک و درخت بر روی یکدیگر، اگر گیاه نباشد، هوا هم نیست. گیاه، یک پایه اساسی وجود است».

امانت الاهی

همه نعمت های خداوندگاری، در دست ما انسان ها امانت است و باید آن را برای نسل های بعد حفظ کنیم و سالم به آن ها بسپاریم. یکی از این نعمت ها، طبیعت شگفت این سرزمین و منابع طبیعی فراوان آن است که باید امانتداران خوبی برای آن باشیم. مقام معظم رهبری، با اشاره به این امانتداری خطیر می فرماید: «باید همه چیز را که خدای متعال در این کشور به ودیعه گذاشته است، احیا کنیم و در اختیار نسل کنونی و نسل آینده قرار بدهیم. منابع طبیعی. [و] طبیعت نیکویی که در اختیار ماست، میراث عظیمی که گذشتگانمان در اختیار ما گذاشته اند و خیلی چیزهای دیگری که در اختیارماست، باید آن ها را احیا کنیم و در واقع، نِعَم الاهی را استخراج نماییم».

حفظ منابع طبیعی

همه ما می دانیم که منابع طبیعی، محدود است و امکان تمام شدن آن وجود دارد. پس بر ماست که با برنامه ریزی حساب شده، جلو هدر رفتن و نابودی این منابع کمیاب الاهی را بگیریم و نگذاریم آن ها، به این راحتی از کف بروند. مقام معظم رهبری، درباره همین مسأله می فرماید: «ما باید بتوانیم با برنامه ریزی های دقیق، با مدیریت قوی و با اصرار و جدیت در کار، خودمان را از تضییع خسارت بار منابع حیاتی و طبیعی، مانند درخت و آب و خاک نجات بدهیم». ایشان سپس در ادامه می فرمایند: «امیدوارم که ان شاء اللّه همه ـ هم دولت، هم آحاد مردم و هم مسئولان بخش های متفاوت، به مسأله مهم حفظ منابع طبیعی، گیاه، درخت، کشاورزی، استفاده بهینه از آب، خاک و امکانات گوناگون دیگر، به طور جدی بپردازند».

خرافه؛ ممنوع

دین مبین اسلام، با خرافه و اعتقاد به نحسی روز سیزده نوروز مخالف است؛ وگرنه، رفتن به دل طبیعت، جلابخش روح است و جان را مصفا می کند. مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه ای، در کلامی ارزشمند، با اشاره به این مسأله می فرمایند: «ما ایرانی ها، عید نوروز را دوست می داریم و آن را جشن می گیریم، اما جشن ما، یک جشن سالم است.؛ البته بعضی از مراسم هست که قابل اصلاح نیست. مثلاً اسلام درباره مراسم خرافی از روی آتش پریدن، حرفی ندارد و (آن را) تأیید نمی کند؛ اما هیچ اشکالی نمی بیند که مردم، فرض بفرمایید در مناسبتی از مناسبت های عید، به فضای باز بروند، با سبزه و طبیعت و صحرا دیداری تازه کنند، و طبیعت را با یکدیگر نزدیک کنند و لذت صحیح و سالم ببرند؛ (این ها) مانعی ندارد».


- امام موسی کاظم (علیه السلام) امام هفتم شیعیان هستند. طبق زندگینامه حضرت امام موسی کاظم شهادت ایشان در زندان هارون الرشید عباسی اتفاق افتاد و مرقد مطهرشان در شهر کاظمین کنونی قرار دارد. زندگی ی امام کاظم (ع) مملو از حکایت مبارزه با ظلم و ستم است. انواع متنوع متن ادبی، تاریخی و کوتاه درباره شهادت امام موسی کاظم (ع) را در مطلب حاضر بخوانید.


متن شهادت امام موسی کاظم
 


اینجا کاظمین است و این روزها، روزهای رجب. وقتی عقربه تاریخ به بیست ‏و پنجم آن نزدیک می‌شود، دوباره ثانیه‏‌ها به فریاد می‌‏آیند. از نگاه دیوارهای شهر، غم می‏‌چکد. ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش می‏‌رسد: امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب، هفتمین ستاره به آسمان هفتم می‏‌رسد؛ ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه‏ گستر چشم‏‌هایشان شده است.
دریغ و صد افسوس که نمی‏‌دانند اینجا دیگر تازیانه ‌ها شرمِ باریدن دارند! چه سخت است و دردناک، دیدن چشمان خیس و بارانی و منتظر دخترت! او سال‏‌های سال چشم به راهی را تحمل کرد تا تو از سفر برگردی؛ امّا غربت تو با تو عجین بود و سرانجام این چشم‌‏ها را برای همیشه منتظر و داغدار گذاشت.
معصومه تو، خود هم این غم را به دوش کشید؛ امّا.
حال که دست‏‌هایم در جستجوی نگاه خدایی توست، فقط می‌‏گویم: ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا بال‏‌های خود را آن‏قدر در آسمان گرفته‏‌اش می‌‏تکاندم که تمام غم‏‌هایم در پنجره فولادش گره بخورد!
کاش پرنده‌‏ای بودم و بال‌‏هایم آن‏قدر وسعت داشت تا به اوج آسمان‏‌ها می‌‏رفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار می‏‌زدم تا شاید این ‏طرف‌تر، دل گرفته دختری آرام‏تر شود!
کاش.




تقویم، روی سیاه‌ترین برگه‌های خود ورق می‌‏خورد و به هزار و چهار صد سال پیش بر می‏‌گردد؛ به شبی که غم، به شب‏ نشینی کوچه‌های تاریک کاظمین آمده است. شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاک‌‏ها فرو می‌‏چکید. خورشید، خودش را پشت غروب‏‌ها و کوه‌‏ها پنهان کرده است؛ گویی این که در خیابان‏‌ها مرگ پاشیده باشند!
مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیه ‏السلام می‏‌شود.
یک لقمه دیگر از این خرما و ریحان میل کن، اگرچه به زهر آغشته شده باشد! و چقدر ‌هارون به دست‏‌های سیاه و جنایت وحشیانه خودش افتخار می‌‏کرد! افتخار به شکستن حریم حرمت ائمه! افتخار به خانه‏ نشین کردن عدالت و زمینگیر کردن ساقه‌های پیچک‌های عاشق!
ای کاش طاق‌‏های آسمان می‌‏شکست و باران بلا بر زمین نازل می‏‌شد و این اتفاق ناگوار نمی‌‏افتاد! چشم‌هایت که به گنبد طلایش می‏‌افتد، بی ‏اختیار اشک به شب‌نشینی چشم‏‌هایت می‌‏آید!

«السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین
السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر و رحمة‏اللّه و برکاته»
خداحافظ ای دست‏های پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!
خداحافظ ای نور خدا در تاریکی‏‌های زمین!
خداحافظ ای درهای رحمت الهی، از دست‏های شما جاری بر روی خاک!
خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچه‏‌های غریبه کاظمین!
خداحافظ ای سال‏‌ها زندان، سال‏ها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سال‏‌ها انتظار!
بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را و لحظه لحظه تنهایی‏‌ات را!
بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگی‌ها و بی ‏کسی‌‏هایت را!
بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمی‏‌دانند و خورشید عالم تاب را بر بالای سرشان نمی‌‏بینند!


 
متن شهادت امام موسی کاظم


می‏‌گویم: یا باب‏ الحوائج و در قنوتم یک آسمان التجا گل می‌کند. کیستی ای روح نیایش، نیاز حاجتمندان، سبب ساز رحمت واسعه الهی. کیستی تو که می‌‏شود با التجای به تو، تمام نابسامانی‌ها را سامان بخشید، تمام دردها را درمان کرد و تمام غصه‌‏ها را از دل زدود؟ کیستی تو ای روح نماز که حتی دشمنت به خاکساری نیایشت غبطه می‌‏خورد؟ حضور آسمانی تو را چه کسی می‌تواند انکار کند؛ حتی در زندان، حتی در تنگنای تمام «سیاه ‏چال‏‌ها»؟! بریده باد دستی که زنجیر را به ملازمت پاهایت برگزید! آخر چگونه می‌‏شود مفهوم ناب آزادی و آزادگی را به بند کشید؟
مولا، شگفتا از صبر تو؛ صبر مقابل سیه ‏کارترین ستمگران روزگار، صبر مقابل تمام ناروایی‌های زندان و زندانیان! بریده باد دستی که تازیانه بر پیکر کبریایی‌‏ات نواخت! بریده باد دستی که با زهر خنده نگاهش، سمّ هستی سوز حسادت را به جام جان تو ریخت!
مولا جان، ای اسطوره شکیبایی! ما رابه التجای تو نیازی است که در طول زندگی بدان محتاجیم و خداوند دعای تو را بهانه اجابت بی‏ واسطه کرده است.
ای باب رحمت و اجابت! چگونه می‌‏شود در عین درماندگی از یاد تو غافل شد؟
اینک، این غروب غمبار شهادت توست که آسمان «کاظمین» را فرا گرفته است؛ غروبی که یادآور روزهای تاریک زندان است؛ روزهای تلخ تازیانه و خشم، روزهای سرشار از خلوت غریبانه مناجات‏‌هایت.
مولا جان، چگونه می‌‏توانم عبادت‏‌هایت را بسرایم؛ ولی برای زخم‏‌های غریبانه‌‏ات سکوت کنم؟
چگونه می‌توانم به شکیبایی بی‏ نظیر بیاندیشم؛ ولی به شکنجه دژخیمان توجه نکنم؟
چه نامرد مردمانی بودند، آنان که شمع وجودت را خاموش می‌‏خواستند!
چه وارونه اندیشانی که وجود آسمانی‌‏ات، تاب تماشا از آنان گرفته بود.
مولا، ای خورشید فرو نشسته در محاق زندان‏‌ها! امروز دل ما تنها به اندوه نشسته است که شمع جان به یاد روزهای بی‏ چراغت، سوزان و اشک غم به یاد ناله‌هایت فروزان است.
سلام بر تو، در همه حال!
سلام بر تو در همه روز!
سلام بر تو و شکیبایی‏ات در زندان‏‌های تاریک‌ هارون!
ما و دریای کرمت یا باب ‏الحوائج!



~*~*~*~*~*~*~*~*~*~

گمان می‌کرد می‌تواند وسعت بی‏ کرانگی‌‏ات را به چهار دیواری زندان بکشاند! گمان می‌کرد می‌‏تواند معصومیت محض را در پشت میله‏‌ها به زنجیر کشد! گمان می‌کرد می‌‏تواند نور خدا را در تاریکی زندان پنهان کند! چهارده سال رنج مکرّر؛ چهارده سال از پشت میله‌ها تابیدن!
تو خورشیدی و خورشید هرجا که باشد می‌‏تابد؛ میله‏‌ها نمی‌توانند مانع نورافشانی‌اش شوند.
یا باب‏ الحوائج! دیرگاهی است که این میله‏‌ها، شاهد سجده‏‌های آسمانی‏‌ات هستند.
دیرگاهی است که خشت خشت دیوارهای زندان به سوز ناله‌‏های شبانه‌ات، دل خوش‌‏اند.
میله‏‌های زندان، بزرگ‏ترین دلیل مظلومیت تو و غل و زنجیر دست و پاهایت، بهترین راویِ مصائب توست.
یا باب‏ الحوائج!
چهارده سال در عمیق‌‏ترین سیاه ‏چال جور و ستم‌ هارون، کورترین گره‏‌های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانه‌ات، سیاه‌ترین قلب‏‌ها را به لرزه در آوردی!
یا باب‏ الحوائج!
هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی‌ات طنین‏ انداز است.
هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم می‌‏ریزد از شکوه و جبروت ملکوتی است.
«فدک» در کلام تو زیبا تفسیر می‌‏شود. از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام.
ای قوم محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله را موسی، ای اقیانوس خشم و غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح!
فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را. آسمان‏‌ها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را.
چهارده سال رنج مداوم تمام شد!
دنیا می‌ماند و یتیمی تا همیشه مکرّر!

آقا شهریه های مدارس چقدر رفته بالا
۲۰ میلیون برای پیش دانشگاهی خیلی هزینه سنگینیه، هزینه دانشگاهی خیل پایین تره. الان دانشگاه آزاد ترمی ۱ میلیون میگیره و شاید کمتر
یعنی سالی ۲ میلیون نهایت
۴ سالش میشه ۷_۸ میلیون تا لیسانس بگیری
من یکی دوسال پیش دانشگاهی غیرانتفاعی درس میدادم. بچه ها درس نمیخوندن گفتم آقاااا اگه میخواستی درس نخونی چرا اومدی این مدرسه که این هزینه بالارو بدی، میرفتی مدرسه دولتی رایگان درس میخوندی احتمال اینکه دانشگاه آزادم قبول شی بالاس. از لحاظ اقتصادی خیلی بصرفه تره

تو این مدارس فقط باید برای قبولی تو دانشگاه دولتی درس خوند حداقل مادر پدرت یه نفسی بکشن. دو قرون خرج خودشون و زندگی بکنن

من هیچوقت پولهای زیادی که بابام برای مدرسه غیرانتفاعی رفتن من میداد و خودشو به سختی می انداخت رو یادم نمیره. برای شهریه یکسال یکدفعه 10تا چک میداد

یکی از آرزوهایی که داشتم این بود که دانشگاه دولتی قبول بشم تا فقط و فقط بابامو خوشحال کنم که موفق هم شدم. فقط موندم چرا بابام این همه سال خرج میکرد من مدرسه خوب درس بخونم و دانشگاه خوب قبول بشم ولی شب کنکور که مهمترین شب عمر تحصیلی من حساب میشد تا ساعت یک نصف شب داشت جام ملت های اروپا میدید اونم با صدای بلند. نگذاشت تاصبح بخوابیم. تازه اصلا فوتبال هم خوشش نمیاد بابام. واقعا ذهنمو مشغول کرده و هیچوقت جوابشو نمیگیرم

خلاصه خواستم به بچه مدرسه ای ها و بچه کنکوریها بگم که بخاطر سختی هایی که پدر مادرتون بدون منت برای تحصیل شما کشیدن یکم غیرت داشته باشید برای خوشحال شدن اونا بشینید درستونو مث آدم بخونید


 سردار سلامی: نیروهای سپاه برای امداد رسانی آتش به اختیار هستند/ کمک ۷ استان به سپاه گلستان

جانشین فرمانده کل سپاه جمع فرماندهان نظامی و انتظامی در مناطق سیل‌زده:
همه فرماندهان سپاه در زمان این‌گونه حوادث آتش به اختیار هستند و در زمینه ۷ استان معین به سپاه نینوای استان گلستان کمک می‌کنند.
من در این حادثه با همه فرماندهان سپاه استان‌ها در ارتباط بودم و خوشبختانه همه پای کار هستند.
از دو شب پیش دستورات لازم را برای اعزام نیرو و امکانات به مناطق سیل‌زده ابلاغ کردیم که همه امکانات را برای کمک به این منطقه بسیج کنند




دستور آیت‌الله رئیسی برای بسیج امکانات آستان قدس در خدمت‌رسانی به مناطق سیل‌زده

♦️مدیرعامل بنیاد کرامت رضوی گفت: با توجه به وقوع سیل در برخی شهرها و روستاها و خسارت به هموطنان، تولیت آستان قدس رضوی دستور دادند تمام امکانات آستان قدس رضوی برای ارائه خدمات بیشتر در کنار نهادهای مسئول بسیج شوند.






  حلول ماه رمضان ماه رحمت و غفران الهی مبارک باد

  ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است ، واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است . می‌گویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان » از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شب‌های قدر در آن قرار دارد . فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است . بهترین فرصت برای به دست آوردن کمال و معنویت ؛ ماهی که می توان در آن به تقرب رسید و حقایق را آنگونه که هست نظاره کرد.در این ماه شریف ؛ ت خاصی بر جسم و روح انسان حاکم است و آدم خاکی به واسطه تاثیر این حالات احساسی آسمانی دارد . رمضان ؛ ماه رحمت و غفران الهی است که دریای بیکران لطف و عنایت حضرت دوست در آن جوشش و تلاطم دیگری دارد .

  رمضان فرصتی استثنایی است که لحظه لحظه آن را باید قدر دانست .برای بهره مند شدن از فیوضات ماه میهمانی خدا باید یک برنامه عبادی روزانه برای خود ترسیم نماییم.در روایات اهل البیت علیهم السلام این برنامه روزانه عبادی برای ما ترسیم شده است .

  ماه مبارک رمضان را باید گرامی داشت و قدر فرصت ایجاد شده برای ارتباط هر چه بیشتر با رب العالمین را دانست.اگر به فکر نباشیم این اوقات شریف را از کف خواهیم داد.برای استفاده هر چه بیشتر از الطاف ویژه الهی در این ماه شایسته است که از روز اول این ماه شریف یک برنامه دقیق و حساب شده برای خود بریزیم .

    پیامبر اعظم و فرزندان پاک و مطهرش دستورات و سفارش هایی برای بهره وری هر چه بیشتر از این ماه دارند که می توان آن را در چهار بخش بیان نمود :

  1 ـ دعا :

  سید بن طاووس از امام صادق و امام کاظم علیهم السلام روایت کرده است که فرمود: از اول ماه تا آخر ماه مبارک، بعد از هر فریضه این دعا را بخوان :

  اَللّهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ فی عامی هذا وَ فی کُلِّ عامٍ .

  و همچنین بعد از هر فریضه این دعا را بخوان :

  یا عَلِیُّ یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیمُ .

  شیخ کفعمی در مصباح و بلد الامین از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: هر کس این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجب بخواند، خداوند متعال گناهان او را می آمرزد :

  اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ،

  همچنین مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی از ابوبصیر روایت کرده که امام صادق علیه السلام در ماه رمضان این دعا(اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ) را می خواندند .

    2 ـ تلاوت قرآن کریم

  بهترین اعمال در شبها و روزهای ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن است زیرا قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است، در حدیث آمده هر چیزی را بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است و در ماههای دیگر هر ماهی یک بار ختم قرآن سنت است و اقل آن هر شش روز است ولی در رمضان، هر سه روز یک ختم قرآن سنت است و اگر بتواند روزی یک قرآن ختم کند، خوب است .

    3 ـ ذکر و استغفار

  دعا و ذکر صلوات و استغفار از گناهان، در این ماه بسیار تأکید شده. و نیز گفتن کلمه لا اِلهَ إِلّا اللّه .

  در روایتی می خوانیم: وقتی ماه مبارک رمضان داخل می شد امام زین العابدین علیه السلام جز به دعا و تسبیح و استغفار و تکبیر، سخن نمی گفت .

    4 ـ نماز

  1) مستحب است در هر شب از ماه رمضان دو رکعت نماز خوانده شود به این نحو که در هر رکعت بعد از حمد سوره توحید را سه مرتبه بخواند و پس از سلام نماز بگوید :

  سُبْحانَ مَنْ هُوَ حَفیظٌ لا یَغْفُلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ رَحیمٌ لا یَعْجَلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ قائِمٌ لا یَسْهُو، سُبْحانَ مَنْ هُوَ دائِمٌ لا یَلْهُو. سپس هفت مرتبه تسبیحات اربعه و بعد بگوید: سُبْحانَکَ سُبْحانَکَ سُبْحانَکَ، یا عَظیمُ اِغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظیمَ . در پایان نیز ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او .

  روایت شده کسی که این دو رکعت نماز را بجا آورد خداوند متعال گناهان زیادی را از او بیامرزد .

    2) در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که هر کس در هر شب از ماه رمضان، سوره فتح را در نماز مستحب بخواند، در آن سال از بلاها محفوظ می ماند .

    3) بجا آوردن هزار رکعت نماز در طول شبهای ماه رمضان .

    درباره کیفیت بجا آوردن آن روایات مختلف است ولی آنچه در روایت «علی بن مهران » از امام جواد علیه السلام نقل شده و گروه کثیری از بزرگان آن را پذیرفته اند چنین است :

  در دهه اول و دوم ماه مبارک رمضان، در هر شبی بیست رکعت نماز خوانده شود (هر دو رکعت به یک سلام) به این نحو که هر شب، هشت رکعتِ آن بعد از نماز مغرب و دوازده رکعت آن، بعد از نماز عشا و در دهه آخر، در هر شبی سی رکعت خوانده شود، هشت رکعت بعد از مغرب و بیست و دو رکعت، بعد از نماز عشا، که در مجموع هفتصد رکعت می شود و باقیمانده آن که سیصد رکعت است در شبهای قدر خوانده شود، یعنی در شب نوزدهم صد رکعت ( به اضافه بیست رکعتی که قبلاً می خواند) و در شب بیست و یکم صد رکعت (به اضافه سی رکعت) و در شب بیست و دوم نیز صد رکعت (به علاوه سی رکعت) که مجموعاً هزار رکعت می شود .

    4) به هنگام افطار، صدقه دهد و روزه داران را افطار دهد هر چند در صورت عدم توانایی، به تعدادی خرما یا جرعه ای آب باشد، افطار دادن از مستحبات بسیار مۆکد است که سزاوار است مۆمنان آن را فراموش نکنند .

    از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که هر کس در ماه رمضان، مۆمن روزه داری را افطار دهد، پاداش آزاد کردن بنده مۆمنی را دارد و سبب آمرزش گناهان او می شود .

  وقتی که اصحاب پرسیدند، توانِ چنین کاری نداریم، فرمود: آن کس که توان ندارد، مقداری شیر یا قدری آب و یا تعدادی خرما هم بدهد، خداوند به او چنین پاداشی را عطا می کند .



رمضان به چه معنا است و حقیقت آن چیست؟
ماه مبارک رمضان سرشار از عطر معنویت است که هر انسان آگاه می تواند به خوبی از فضای ایجاد شده در آن بهره بگیرد و جایگاهی والا در عرصه معنویت کسب نماید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج و زیارت؛ مسلمانان جهان همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان به مهمانی خداوند تبارک و تعالی می روند و جسم و روح خود را از آلودگی ها می زدایند و با روحی پاک در ادامه مسیر زندگی گام می نهند.
اما برای بررسی این ماه مبارک به پژوهشی با عنوان رمضان چیست برخورد کردیم که به همین منظور به تفصیل این معانی رمضان مورد تبیین قرار گرفته است:
1. رمضان مشتق از «رَمَض» به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است.همچنین گفته شده که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می‌باشد. بنابر این وقتی گفته می‌شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] من الحزن؛ یعنی باطن آن مرد از غم و اندوه سوخت، یا وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] لِفُلان؛ یعنی براى فلانى اندوهگین شد، و همچنین وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمضتْ کبدُهُ؛ یعنی کبد او تباه شد؛ مثل این که گونه‏اى بیمارى آن را مى‏سوزاند.

2. «رمضان» از «رمیض»، به معناى ابر و باران در پایان‏ چلّه‌ی تابستان و ابتداى فصل پاییز است که گرماى تابستان را دور می‌کند. به این دلیل این ماه را «رمضان» گفته‌اند که بدن‌هاى آدمیان را از گناهان می‌شوید.

3. «رمضان» بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً» است؛ به این معنا که نیزه را میان دو سنگ می‌گذاشتند و بر آن می‌کوفتند تا نازک شود. به این تعبیر، رمضان؛ یعنى، انسان خود را میان طاعت الهى قرار می‌دهد تا نفس او نرم و آماده‌ی بندگى شود.

4. معناى «رمضان» در روایات؛ در بسیارى از احادیث اهل بیت‏(ع) از گفتن کلمه‌ی «رمضان» به تنهایى نهى شده و سفارش شده است که آن‌را «ماه رمضان» نام گذارند؛ زیرا «رمضان» یکى ازاسماى الهى است.از امام علی(ع) نقل شده است: «نگویید رمضان، بلکه بگویید ماه رمضان و احترام آن را رعایت کنید».

امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه‌هاى عربى و ماه روزه اسلامى است و آن ماه نزول قرآن است: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ .»

**حقیقت و باطن ماه مبارک رمضان

هر آنچه که در عالم هستی وجود دارد، حقیقت و باطنی دارد؛ زیرا دنیا تنزّل یافته‌ی عوالم بالا است، هرچه در عالم دنیا است نمونه‌ای است از آنچه در عالم معنا است. احکام و قوانین الهی هم که در دنیا به صورت دین و دستورات عبادی ظهور کردند، اسرار و باطنی دارند. اشیا، زمان‌ها و مکان‌ها نیز دارای حقیقت و باطن می‌باشند. یکی از آن زمان ها، ماه مبارک رمضان است. در فرهنگ اسلامی ماه رمضان یکی از مهم ترین و محترم ترین ماه های سال است؛ ماهی که نزد مسلمانان به ماه عبادت و طهارت معروف بوده و آن را -به تعبیر پیامبر(ص)- ماه خدا می نامند.

امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در استقبال از ماه مبارک رمضان با بیانی شیوا و رسا از ماه رمضان سخن گفته و حقیقت آن را روشن ساخته است. ما در این مقال تنها گوشه ایی از آن را بیان می کنیم. امام در این دعا، ابتدا خداوند متعال را جهت هدایت شدن به دین الهی و بهره‌مندی از نعمت بندگی و عبادت، شکرگذاری می کند،
سپس می فرماید: «سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد: ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم، و بودن نشانه‏هایى روشن از هدایت و مشخص شدن حق از باطل، و بدین جهت برترى آن ماه را بر سایر ماه ها بر پایه احترامات فراوان، و فضیلت‏هاى آشکار روشن نمود».

توصیف ماه رمضان با عباراتی؛ نظیر ماه اسلام، ماه نزول قرآن، حاکی از آن است که در نظر امام سجاد (ع) و در مکتب اهل بیت (ع)، ماه مبارک رمضان، عرصه برای تجلی حقیقت اسلام؛ یعنی تسلیم محض در برابر خداوند متعال است. این عرصه، مجالی است تا بندگان خدا به امر و رضای او، حتی از نیازهای طبیعی و حلال خود چشم‌پوشی کنند و سر تسلیم بر بندگی شکوه مند خالق بی همتای خویش فرود آورند. این تمرین یک ماهه در کفّ نفس و خودداری از درخواست نفسانی، تمرینی مفید و نیکو است برای تقویت اراده و خویشتن داری در باقی سال؛ چون انسانی که یک ماه به دستور الاهی در مقابل خواست حلال نفس خویش مقاومت کرده و فقط به خاطر رضای خداوند از نیازهای طبیعی خود مانند خوردن و آشامیدن اجتناب نموده است، این قدرت را خواهد داشت تا در یازده ماه دیگر سال در مقابل وساوس شیطانی و درخواست های نفسانی نفس اماره خویش مقاومت نموده و اهل تقوا و رستگاری شود.

ماه مبارک رمضان، ماه طهارت است. ماهی که بنده وجود خود را از تمایلات مادی و حیوانی زدوده و با روزه ضمن تطهیر جسم، به تطهیر جان نیز می پردازد تا روحش در عالم پاکی و رشد و تعالی، از انوار هدایت بخش خدای متعال بهره مند شود.

پس می توان گفت حقیقت ماه رمضان عبارت است از: آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی. ماه مبارک رمضان، ماه تخلق به اخلاق الاهی است و حقیقت و باطن آن عبارت است از: رسیدن به لقای خداوند. در حدیثی آمده است که خداوند سبحان فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه‏»؛روزه مال من است و من خود به آن جزا می دهم. بعضی کلمه «اجزی» در این روایت را به صیغه مجهول «اُجزَی» خوانده اند؛ یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم. حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هرچه غیر خدا است، در معرض زوال و تغییر است و نمی تواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.


متن در مورد بچه های طلاق

 بچه های طلاق

 مادر تنها حربه و دفاعش داد و فریاد بود. مرد با تمام توان زنش را کتک می زد. زن هم کوتاه نمی آمد و پشت سر هم به او بد و بیراه می گفت. امیر آرزو می کرد تا مادر زودتر جلوی زبانش را بگیرد. همسایه ها پشت در جمع شده بودند. مادر از امیر خواست در را باز کند تا زن های همسایه به کمکش بیایند.
امیر می لرزید. با دست های کوچکش چشم های برادرش را گرفت. هر دو ترسیده بودند و پاهای لاغر و باریک شان می لرزید.
پسرک نمی دانست چرا اما همیشه خانه آنها میدان جنگ بود و پدر و مادرش با هم دعوا و جرو بحث داشتند. پدر بیشتر وقت ها با کوچک ترین بهانه مادر را به باد کتک می گرفت و مادر هم صبح تا شب خانه همسایه ها یا سر کوچه از شوهرش بدگویی می کرد. امیر عمیقاً در فکر بود. شاید آنها فراموش کرده بودند که او باید یک ماه دیگر به مدرسه برود. هنوز شهریور تمام نشده بود که پدر ومادر از هم طلاق گرفتند. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. مادر رفت و امیر با برادر کوچکترش تنها ماند. دیگر محبت در خانه آنها گم شده بود. کسی هم در تاریکی شب و سکوت روز گریه های پنهان امیر را نمی دید. روز اول مدرسه امیر برعکس بقیه بچه ها خود را مقابل در بزرگ دبستان تنها دید. موقع برگشت به خانه هم تنها بود. تمام راه را گریه کرد. روزهای بعد هم کسی نبود به لباس و درسش رسیدگی کند. بچه ها به سرو وضعش می خندیدند و دائم تحقیرش می کردند اما تحقیر ودرد رفتن ناگهانی مادر خیلی رنج آورتر از توهین های بچگانه دوستان همکلاسی اش بود. دیگر بازی ها و شادی های امیر و شیرین زبانی های برادر کوچکترش به فراموشی سپرده شده بود. دنیای کودکی امیر آنقدر کوچک شده بود که در تنها اتاق به هم ریخته خانه شان جا می شد.
امیر با صدای زنگ مدرسه به یاد برادر کوچکترش افتاد. دست های کوچکش را در جیب شلوار مردانه اش برد. پول هایش را دوباره شمرد. درست به اندازه خرید دو ساندویچ. با سرعت عرض خیابان را طی کرد و به خانه رسید. از خانه بوی مادر و مهربانی می آمد. وقتی حمید را صدا زد و ساندویچ را به دستش داد، شنید که مادربزرگ به خانه آمده است. از خوشحالی پله ها را دو تایکی بالا رفت. خانه تمیز بود و بعد از مدت ها سفره ناهار انتظار آنها را می کشید.
ـ من آمده ام تا شما را به خانه خودمان ببرم.
امیر با عجله لباس ها و کتاب هایش را جمع کرد. این تمام سهم کوچک او از زندگی بود. حمید بهانه اسباب بازی هایش را می گرفت. پدر وقتی فهمید مادربزرگ قصد دارد بچه ها را ببرد مخالفتی نکرد.
ـ مادر، من قادر نیستم به تنهایی از بچه ها نگهداری کنم. صبح تا شب پشت فرمان با مسافرهای جورواجور سروکله می زنم و حوصله بازیگوشی بچه ها را ندارم. بهتر است بچه ها کنار شما باشند.
حمید در خانه مادربزرگ و کنار پدر بزرگ پیرش زندگی جدیدی را شروع کرد.
او محبت گم شده اش را درآن خانه یافت. کم کم پدر هم پیش آنها آمد و امیر از این که سرو سامانی گرفته بود، سر از پا نمی شناخت. حمید دیگر بهانه نمی گرفت و مثل بچه های دیگر زندگی می کرد. تقریباً همه چیز در اختیارشان بود. اما امیر گاه از دلسوزی بی اندازه مادر بزرگ به ستوه می آمد. پیرمرد هم پرحرف بود و امیر حوصله نداشت تا به خاطرات جوانی او گوش کند. فاصله بین پدر و ۲ پسرکوچکش روزبه روز بیشتر می شد. او بچه ها را رها کرده بود و آخر شب که می آمد بچه ها خواب بودند. امیر حس دوری را به خوبی می فهمید. ناگهان سروکله مادر پیدا شد. خیلی اتفاقی و ناگهانی بود. دردی بزرگ از درون، وجود امیر را می خورد و به دل نازکش چنگ می انداخت. امیر به محبت مادر چشم داشت و با خود آرزو می کرد تا در آغوش مادر گم شود. اما مادر بوی مهربانی نمی داد. مادر با یادآوری بدرفتاری های پدر از بچه هایش خواست تا حرف های او را به خانواده پدر شان انتقال دهند.
ـ من اگر چند سال تحمل کردم، به خاطر حفظ زندگی ام بود و یک روز از پدر ت انتقام خواهم گرفت.
حرف های مادر، ذهن او و حمید کوچولو را آشفته کرده بود. یک ماه بعد مادر دوباره بی خبر آمد.
ـ «می بینم که بعد از رفتن من بی سرو سامان شدید و پدر تان سربار خانواده اش شده است. خوشحالم که آه من گرفت، به پدر ت بگو.»
در چشم های امیر غم بزرگی موج می زد. کابوس های شبانه آزارش می داد. امیر رنج می کشید و زخم های کهنه و جدید روحش هر روز بیشتر می شد. ترس وجود او را فراگرفته بود. احساس گناه می کرد. با خود می گفت شاید او باعث جدایی پدر ومادرش شده است.
ـ مادر بزرگ، بلند شو من رختخوابم را خیس کرده ام.
شب ادراری امیر هر شب تکرار می شد. حمید هم سرکش و لجباز شده بود. بچه ها مدام به جان هم می افتادند و همدیگر را کتک می زدند. حمید کوچولو شب ها هراسان از خواب می پرید و بهانه می گرفت. امیر هم با خود می گفت حتماً هیچکس مرا دوست ندارد و اضافی هستم. دیگر محبت های مادربزرگ به دلش نمی نشست. قیافه پدر بزرگ هم به نظرش مسخره می آمد. یک بار هم پاهایش را طوری دراز کرد که پیرمرد موقع راه رفتن زمین خورد. حمید هم با لحن کودکانه اش مدام نفرین ها و ناسزاهای مادر را تکرار می کرد.
ـ الهی به زمین گرم بخوری. الهی روز خوش نبینی. تازه بزرگ هم شویم مثل پدر مان می شویم. خدا لعنت تان کند.
تنها کسی که درد همه را در دلش جا می داد، مادربزرگ بود که این روزها خمیده تر از قبل به نظر می رسید. او از ترس روزهای سخت تر خسته و درمانده شده بود. راه گریزی نداشت. عروس سابقش هر بار که بچه ها را می دید به آنها فشار می آورد تا تهدیدهایش را به گوش شوهر سابقش برسانند. پدر بچه ها هم برای فرار از این وضع تمام وقت خودش را سرگرم کار کرده بود. بچه ها از نظر روحی به هم ریخته بودند و بهداشت روانی آنها به شدت در خطر بود. مادربزرگ با دستی لرزان اشک را از گونه چروکیده اش پاک کرد.
خانم روانشناس، سال ها در کنار خانواده شوهرم زندگی کردم و همه سختی ها را به جان خریدم. در یک اتاق کوچک ۵ فرزندم را بزرگ کردم و به خاطر آینده آنها با نداری های شوهرم ساختم. دوره ما طلاق رسم نبود و هر کس به قسمت خود راضی بود. اما حالا هر وقت به نوه هایم نگاه می کنم قلبم پر از درد می شود. کاش مادر آنها به جای انتقام گیری از پسرم ذره ای به فکر این دو طفل معصوم بود و ذهن پاک آنها را به بازی نمی گرفت.

● نظریه کارشناسی

در زندگی گاه شرایطی به وجود می آید که تصمیم گیری والدین با خواسته های فرزندانشان همخوانی ندارد.
طلاق یکی از مهم ترین مواردی است که موقعیت فرزندان را در خانواده به شدت تحت تأثیر خود قرار می دهد. به طوری که گستره طلاق تا سال ها بر روی فرزندان باقی می ماند. جدایی برای والدین می تواند پایانی برای درگیری ها و اختلافات به وجود آمده باشد اما سرآغاز مشکلات فرزندان برای سازگاری با موقعیت جدید است و کودکان طلاق گرفتار ناهنجاری های عاطفی بیشتری می شوند.
گاه دیده می شود که والدین هنگام بروز اختلاف آن چنان با یکدیگر درگیر می شوند که وظایف خود را در حمایت و نگهداری از کودکان فراموش می کنند. تا آنجا که کودکان فکر می کنند پدر ومادر متعلق به آنها نیستند و آنان را دوست ندارند و این کمبود و محرومیت را همیشه در خود احساس می کنند.
در این شرایط باید به فرزندان اطمینان داده شود گرچه پدر ومادر از هم جدا شده اند اما عاشق فرزندان خود هستند و پذیرش آنها از جانب یکی از والدین به معنای طردشدن از دیگری نخواهد بود. وسعت حمایت های خانوادگی نیز ارزشمند است. برای مثال یک مادربزرگ دلسوز می تواند به حل برخی از اختلال های رفتاری به وجود آمده در کودک کمک کند. دو راهکار مهم برای تحمل کودکان در جریان از هم پاشیدگی زندگی والدین و رفتار با آنها وجود دارد: نخست آن که کودک هر چه زودتر از موضوع جدایی اطلاع یابد. تلاش برای مخفی کردن این موضوع در یک فضای سنگین و ناراحت، فقط باعث آشفتگی روانی کودک می شود و ممکن است باعث ترسیدن و نگرانی بیشتر او شود.
کودکان حرف های نسنجیده والدین در مشاجرات خانه را می شنوند و اگر موقعیت برای آنها روشن نشود ممکن است بار سنگینی را مبنی بر این که خود آنها موجب این مشکلات شده اند تحمل کنند.
دوم این که توضیحات باید شامل اطلاعاتی باشند که مستقیماً کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. کودکان مایل به شنیدن شرح کامل و پیچیده این که چرا جدایی رخ می دهد، نیستند ولی می خواهند اطمینان حاصل کنند که در این جریان آنها مقصر نیستند و برایشان توضیح داده شود که مامان و بابا احساس می کنند که خیلی با هم اختلاف دارند ولی هر دو آنها را دوست دارند. باید همه مسائل مربوط به کودکان برای آنها روشن بیان شود. به عنوان مثال کدام یک از والدین دیگر در آن خانه زندگی نخواهد کرد و یا جزئیات زندگی روزانه در مورد این که چه کسی آنها را از مدرسه به خانه می آورد و یا هزینه های او را چه کسی پرداخت می کند.
بسیاری از والدین در این مرحله در ارتباط با احساس خود و همچنین در رابطه با فرزندانشان نیاز به کمک و یاری حرفه ای تخصصی دارند. لازم است آنها بدانند کودکان به توجه و مراقبت مستمر اعم از جسمانی و یا روانی نیاز دارند. 

روز روابط عمومی و ارتباطات مبارک باد

بیست و هفتم اردیبهشت‌ماه روز روابط عمومی و ارتباطات است.
این روز بهانه‌ای است تا در سطح کشور به موضوع ارتباطات و روابط عمومی توجهی مضاعف مبذول شود.
لذا بدینوسیله روز ارتباطات و روابط عمومی  را بر همه پیشکسوتان وتمامی اساتید وهمکارانی که در این عرصه فعالیت می نمایند تبریک عرض می نماییم.


در آستانه تشرف زائران خانه خدا و در ماه ضیافت الهی، همایش معنوی اسرار حج طبق سنوات گذشته با حضور زایرین کاروانهای حج مشهد از پنج شنبه 9/3/98 الی دوشنبه 13/3/98 در عرصه میدان شهدای مشهدبرگزار میگردد .
 
به گزارش روابط عمومی حج و زیارت خراسان رضوی همایش عظیم اسرار حج در رمضان  ۱٣٩٨ که به همت دفتر بعثه مقام معظم رهبری و مدیریت حج و زیارت خراسان رضوی در حال برگزاری است، با حضور پرشور و با شکوه زائران حج تمتع و مشتاقان زیارت مسجدالحرام و حرم شریف نبوی ،معنویتی خاص گرفته است.

در اولین شب این مراسم بعد از قرائت دعای افتتاح ، حجت الاسلام والمسلمین حاج جعفر طباطبایی و مسئول فرهنگی بعثه مقام معظم رهبری حجت الاسلام والمسلمین مظلومی در باب خودسازی و آمادگی زایرین برای حضور در کنگره عظیم حج و اسرار اعمال مختلف حج سخنرانی داشتند و ۴ شب آینده نیز موضوعات ادامه خواهد یافت تا زمینه کسب معرفت و آشنایی زائرین با اسرار حج فراهم گردد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمری نماینده بعثه مقام معظم رهبری در خراسان رضوی نیز به استقبال زائرین از این برنامه آموزشی در سنوات گذشته و تاثیرگذاری آن اشاره کرد و افزود در سالجاری نیز با استفاده از تجربیات سالهای قبل موضوعات و برنامه جلسات کارشناسی شده تا ان شاء الله زائرین با حضور در این مراسم بهره بیشتری را از آموزه های حج کسب نمایند.
 مدیر حج و زیارت خراسان رضوی نیز در حاشیه این همایش در گفتگو با خبرنگاران از استقبال خوب زائرین از برنامه سلسله اسرار حج قدردانی نمود و افزود: کسب آمادگی معنوی برای سفر حج یکی از مومات اصلی است که بی شک در بهره مندی شایسته زائرین در مدت حضورشان در سرزمین وحی تاثیر بسزایی خواهد داشت.

جواد شاد در بخش دیگری از سخنان خود از انجام کلیه مراحل لازم جهت اعزام زائرین طبق برنامه پیش بینی شده خبر داد و بیان داشت صدور ویزای الکترونیکی همانند حج سال قبل برای حج ٩٨ نیز در دستور کار قرار گرفته و مقدمات آن در حال انجام است و با عنایت خداوند در حج سالجاری بالغ بر ٩ هزار زائر خراسان رضوی به حج تمتع مشرف خواهند گردید که پروازها نیز از نیمه دوم تیرماه خواهد بود.
 
 
 
 
 
 
 
 
  
 
 
 



کلیه حقوق این



 
 
مجموعه‌ای از متن عید غدیر برای تبریک عید غدیر خم؛ با استفاده از شعرهای کوتاه و متن تبریک عید غدیر می‌توانید عید را به دوستانتان تبریک بگویید.

در روز هجدهم ذیحجه خداوند با برگزیدن علی (ع) به جانشینی پیامبر و ولایت بر مومنان دین را کامل و نعمت را بر بندگان تمام کرد و دین در قامت غدیر غم متجلی شد. عید غدیر یکی از اعیاد گرامی مسلمانان و به خصوص شیعیان حضرت علی (ع) می‌باشد که بنا بر روایات عید اکبری است که گناهان شیعیان (توبه کار) امیر مؤمنان (ع) بخشیده می‌شود و از شادی و سرور تبسم بر چهره مومنان نقش می‌بندد. تیم ستاره ضمن تبریک این عید شما عزیزان را به خواندن شعرها و متون (متن عید غدیر) تبریک عید غدیر خم دعوت می‌کند.

 

 

غدیر، تجلی خواست خالق،

روح آفرینش،

برانگیزاننده ستایش

و دست‌های بلندی است که انسان خاکی را به افلاک می‏‌کشاند.

عید غدیر خم مبارک

 


 

غدیر قدر بالیدن است به مسلمانیت

برای حفظ انسانیت و رشد وتعالی و جلوه حق شدن انسان‌ها

و این طلوع نمای دوری است از خورشید اما طلوع نزدیک است

و قطعا صبح نزدیک است

 

عیداست وهوا شمیم جنت دارد

نام خوش مرتضی حلاوت دارد

باعطرگل محمدی وصلوات

این محفل ماعجب طراوت دارد

عید غدیر خم مبارک باد
 

تبریک عید غدیر ، متن عید غدیر خم

 

کیستم مولا؟ آن که آزادت کند

بند رقیت زپایت برکند

ای گروه مؤمنان شادی کنید

همچون سرو و سوسن آزادی کنید

عیدغدیرمبارک


عید فطر را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین اعیاد مسلمانان جهان به شمار آورد. مسلمانان این عید فرخنده را که بعد از اتمام ماه مبارک رمضان می‌باشد به یکدیگر تبریک گفته و از خداوند خواستار مقبول واقع شدن مناجات‌هایشان در این ماه هستند. در این بخش از مجله "ستاره" زیباترین متن‌های ادبی را برای عید فطر و همچنین تبریک این روز خجسته و باشکوه گردآوری کرده‌ایم.

 
~*~*~*~*~ متن عید فطر برای تبریک ~*~*~*~*~

متن عید فطر - تبریک عید فطر - متن تبریک عید فطر

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار، باید دید»

همه چیز، بوی کودکی می‌دهد؛
بوی خوبِ پناه گرفتن فرزند در دست‌های منتظر مادر؛
بوی گرمای آغوش مادر، بوی بی‌خود شدن و به خواب رفتن


از این همه نگاه آرام خدا که به قلب‌های مؤمنان روزه‌دار،
مثل نسیمی ملایم، وزیدن گرفته است.

یک ماه دهان و زبان و چشم و فکر را
از هر چه نخواستی تو، بر کنار داشتیم. دشوار بود اما به خواست تو بود.

چشمی به پاداشت نداشتیم
و حالا تو از سرِ بزرگواری بی‌کرانت،
ما را به دریای کرامتت راه داده‌ای.
چه فطریه دل پذیری شده است!

برایت می‌خوانم:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع»
و تو می‌شنوی و به رمضان گذشته فکر می‌کنی؛
به یک ماه که سجاده حرف‌های سحری من با تو گشوده بود.
چرا پاسخ تو را نمی شنوم؟!

آه! چه می‌گویم؟ این ستاره باران بالای سر،
این رضایت قلبی و این روزنه‌های امید
که در من آمده است همه پاسخ توست.!

پس بار دیگر با همه مؤمنان،
به روی آراسته تو می‌گوییم:

منم که دیده به دیدار دوست کردم
باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز







شکرانه طاعت

بخوان! به شکرانه توحید. بخوان! به شکرانه این عید!
بخوان، به پاس سرافرازی‏ات در بندگی و خاکساری حضرت حق (جلّ جلاله)، بخوان:

اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ،.

الهی! ای عظمت بی‏‌پایان و ای دارنده هر دو جهان! ای ذات بی‏‌مثال سخاوت!
ای کمال بی‏زوال قدرت! ای بخشنده‏ترینی که معنای بخششی!
و ای آمرزنده‏‌ای که پدیدآورنده تقوایی!

أَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیدا؛

از تو می‏‌خواهیم به حق این روز مبارک، که برای دل‏‌های مؤمن، عید قرار داده‌‏ای:
درود و سپاسمان را نثار پیامبر عشق و رحمت، حضرت ختمی مرتبت،
مُحمّد صلی‏‌الله‏‌ علیه ‏‌ و‏‌آله‏‌ وسلم و اهل بیت طاهرینش علیه‌السلام نمایی!

الهی! در این روز مبارک، از تو می‏‌خواهیم که ما را در سایه امنیت چتر نورانیّت
محمد و آل محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم قرار دهی.!

الهی! از تو می‌‏خواهیم که به پاداش طاعتمان،
ما را از ترفندهای رنگارنگ اهریمن محفوظ بداری!

الهی! ما را عبادتی بیاموز که بتوانیم شکر نعمت‏‌هایت را پاس بداریم.

الهی! عبادت خاصّانت را به ما بیاموز؛ عبادتی که توأم با عشق توست، عشق!

الهی! به پاداش عبادتمان، به پاس روزه‏‌هایمان، ما را استقامت در راهی ببخش
که راه انبیا و اولیای توست!

ما را در راهی هدایت فرما که رضایت تو و پیام‏‌آور راستین تو در آن است.!

الهی! به بهروزی این عید که روز سرافرازی در امتحان تو بود،
توانایی‌‏مان بخش، تا بار دیگر از عهده امتحان تو برآییم!

الهی! به پاس یک ماه برخورداری از نعمت‏‌های «ویژه‌‏ات»
که مخصوص «ماه مبارک رمضان» است،
چشم ما را هرچه زودتر به نعمت نهایی حضرتت ،
ظهور حضرت موعود عجل‌الله‌فرجه روشن فرما!

الهی! یک ماه با میزبانی ویژه‏‌ات، امساک از گناه را به ما آموختی
و نگاه ناسوتی‏‌مان را روشن از انوار لاهوتی خویش کردی؛
در حالی که کم‏تر قدر چنین نعمتی را می‏‌دانیم!

رمضان سایه مهر از سر ما می‏‌گیرد.بال رأفت که فرو داشت، فرا می‏‌گیرد
چون نگیرد دلم از رفتن ماه شب قدر.که خدا سایه مهر از سر ما می‏‌گیرد
رمضان دار شفایی است که هر جان و دلی.داروی دردی از این دار شفا می‏‌گیرد
روزه با فطره، امان است و برات شب قدر.هر که شد در دو جهان کامروا می‏‌گیرد

و ما امروز، ماه مبارک رمضان را در حالی بدرقه می‏‌کنیم
که لب‏‌های خشکیده خود را با تسبیح نامت صفا داده‏‌ایم
و با امیدی بیشتر، قدم در راه زندگی نهاده‏‌ایم؛

امیدی که با پالودگی از گناه، چون بذری، در دل ریشه می‏‌کند
و در هوای رسیدن به غایت مراد خویش.!

الهی! ما را در ادامه این راه خطیر، راهنما باش
و از فریب اهریمن قسم خورده دورمان بدار!

الهی! چشممان را به جمال دلارای مهر موعود عجل‌الله‌فرجه،
در هم شکننده ظلمت و تاریکی، روشن کن، تا نماز عید را،
با ایشان و در فضای عطرآگین ولایت، به جای آوریم!
نمازی که آکنده از روح اجابت باشد؛ آکنده از قنوت‌‏های سبز آرزومندی!

الهی! هر روزمان را در سایه آقا امام زمان عجل‌الله‌فرجه عید بگردان! عید!

امیدواریم از این دو متن عید فطر استفاده کافی را برده باشید. عیدتان مبارک!

سالگردارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی‏‏‏‏(ره)، تسلیت باد   

 امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را که مـى بایــست ابـلاغ کنـد , گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـکار گرفته بـود . اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او , و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش , فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.
 ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء کرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست . لبها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.
در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالیکه چندیـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى کرد . در ساعات آخر , طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـى کـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد . وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد , گـویـى زله اى عظیـم رخ داده است , بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.
مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى , حق داشتـند اینـچنیـن ضجه کـنند و صحنه هایى پدید آورند که در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان کسـى را از دست داده بـودند کـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود , دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریکایى و غربـى را از سرزمینشان کـوتاه کرده بود , اسلام را احــیاء کـرده بــود , مسلمـیـن را عــزت بـخـشـیـده بـــود , جمهـورى اسلامـى را بـر پـا کـرده بـود , رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنـیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت کرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت که آشکارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ,رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .
شایـد کسانـى که قـادر به درک و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد , اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاکسپارى پیکر مطهر امام خمینـى مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن که در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از کار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیکرهایى که یکـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده , بر روى دسـتها در امـواج جمعـیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عکسها ببیننـد , در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .
امـا آنـانکه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه کـرده انـد , مشکلـى نـخواهند داشت . حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که :
عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست
.
روز چهاردهم 1368 , مجلس خبرگان رهـبـر تشکیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـه الله اى که دو ساعت و نیـم طـول کشید , بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله اى ( رئیـس جمهور وقت ) که خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود , به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد . سالها بـود که غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام ماءیـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى که از شهرها و روستاها آمـده بـودند , در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیکر مطهر مـردى که بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و کرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار کرده و در دنـیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز کرده بود , وداع کنند.
هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چیز, بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید . هر کس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مى کرد و اشک مـى ریخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود .
پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسیـد . شـب کـه فـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى که امـام افـروخـته است , در بـیابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـى کـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود . بـاور اینـکـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید , طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد , مـیـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار برپیکر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـینى به کشـور در 12 بهمـن 1357 و تـکـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام , از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال کننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشـییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود که طى دوران 11 سـاله حکومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد کشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان , مردم ایـران سخـتیها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداکاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـکه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت , طـى اطلاعیه هاى مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند , مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام کـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع کننـده افـزوده خـواهـد شـد , ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد کـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسـیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا کـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر



 ایام شهادت مولای متقیان امیر مومنان حضرت علی (ع) تسلیت باد

 

 علی مفهوم بی انتهای است که در محدوده قلم و واژها نمی گنجد. علی بی کرانه ترین شکوه خلقت است که تا ابد تلالو نورش روشنایی بخش هستی است.بدون تابش و درخشش علی ، حیرت و ظلمت دنیا رافرا می گیرد.علی اوج نمایش قدرت خداوندی است. وجود علی ، جلوه اخلاص و ایثار،صبر و پایداری ، عشق و دوستی وشجاعت و سخاوت است. علی ، اقیانوس بی کرانی از معرفت و عشق است که فروغ جاودانگی ش دنیا را دربرگرفته است.

 

 

 

ضربت خوردن

خون جبین به گلشن حُسنش گلاب شد

چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد

از خون او به دامن محراب، نقش بست

بر این شهید، ظلم و ستم بی‌حساب شد

شمشیر، گریه کرد به زخم سر علی

حتی به غربتش جگر خون کباب شد

محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت:

یا فاطمه! دعای علی مستجاب شد

مویی که شد سفید ز هجران فاطمه

جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟

هر کس گرفت سهم خود از دست روزگار

سهم تراب، خون سر بوتراب شد

فرق علی دو ‌تا شد و جبریل صیحه زد

ای وای! چار رکن هدایت خراب شد

هر پادشه ستم به رعیت کند ولی

پیوسته بر علی ز رعیت عذاب شد

هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت

هم خصم بهر کشتن او در شتاب شد

«میثم!» سرشک دیده و خون‌جگر کم است

بــر رهبــری کـه پیـر به فصل شباب شد



ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد    

 


سیره و سیمای امام حسن مجتبی علیه السلام

«انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

نخستین مظهر و نشانه‏ی کوثر که بر دامان پاک فاطمه‏ی اطهر (سلام الله علیها) پا به عرصه‏ی گیتی نهاد امام حسن علیه السلام بود. نشانه‏ای از تجلی مقدس‏ترین پدیده‏ای که از خجسته‏ترین پیوند برین انسانی، نصیب حضرت محمد صلی الله علیه و آله، علی مرتضی علیه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گردید. همان لؤلؤی که از برزخ دو اقیانوس نبوت و امامت‏به ظهور پیوست ومعجزه‏ی بزرگ «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، یخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏» . (1) را تجسم بخشید و کلام خدا در کلمه‏ی وجود چنین ظاهر شد. از نیایی الهام گیر و پدری پیشوا، وارثی برخاکیان و جلوه‏ای برافلاکیان پدید آمد با وراثتی ابراهیمی، مقصدی محمدی، منهجی علوی، زهره‏ای زهرایی که عصای فرعون کوب موسی را در دست صلح آفرین عیسوی داشت و تندیس زنده‏ی اخلاق قرآن بود و رایت جاودانگی اسلامی را در زندگی توام با مجاهده و شکیبایی تضمین کرد و بقاع امن و ایمان را به ابدیت در بقیع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدینه به همه سوی جهان جهت‏یافت و با همه‏ی مظلومیتش در برابر سیاهی و تباهی جبهه گرفت و به حقیقت اصالت‏بخشید و مشعلدار گمراهان و زعیم ره یافتگان گردید. حضرتش در بقیع بی بقعه; در جوار جده‏ی پدریش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنینش امام سجاد علیه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق علیهما السلام آرمیده است. (2)

امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارایی‏اش را به دو نصف کرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق کرد
تولد و کودکی
فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوه‏ی او در مقدس‏ترین ماه‏های سال قمری یعنی پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام مجتبی علیه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بزرگ شد. او از همان دوران کودکی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظه‏ی نیرومندش، آیاتی را که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل می‏شد، می‏شنید و همه را حفظ می‏کرد و وقتی به خانه می‏رفت‏برای مادرش می‏خواند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) آن آیات و سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله را برای حضرت علی علیه السلام نقل می‏کرد و علی علیه السلام به شگفتی می‏پرسید: این آیات را چگونه شنیده است؟ و زهرای مرضیه می‏فرمود: از حسن علیه السلام شنیده‏ام. (4)

به داستانی در این مورد توجه کنید:


«روزی علی علیه السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت می‏کند.
امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت‏بزرگی در این خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز می‏دارد» . (5)

درس اخلاق

از امام مجتبی علیه السلام خواستند که سخنی و مطلبی درباره‏ی اخلاق نیکوی پیامبر صلی الله علیه و آله بگوید. او فرمود:

هر کس نیازی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله می‏برد حاجتش رد نمی‏شد و هرچه در توان داشت‏برای رفع نیاز مردم به کار می‏برد و شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد می‏کند. (6)

امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله

حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ می‏کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ی حقیقی که به وی داشت همه‏جا سخن می‏گفت.

آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:

«هر کس می‏خواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه کند» . (7)

«حسن گل خوشبویی است که من از دنیا برگرفته‏ام‏». (8)

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در کنارش نشانید و نگاهی به مردم کرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد» . (9) یکی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله می‏گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم که امام حسن علیه السلام را بر دوش می‏کشید و می‏فرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار.


 

 



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

زندگی مجازی من گفتار درمان از من بپرسید! مواکب مقاومت Elijah کجوار | kajvar قناری بانک انواع آموزشی فیلم برای ایران